اپلیکیشن AMarkets

اپلیکیشن AMarkets

بهترین اپلیکیشن معاملاتی

رتبه بندی برنامه

بیماری کرونا: تهدیدی برای اقتصاد جهانی

بحران اقتصادی کلمه ای آشنا برای فعالان اقتصادی و خوانندگان مطالب دنیای سرمایه گذاری است. در طول  تاریخ بحران های اقتصادی مختلفی در جاهای گوناگون دنیا اتفاق افتاده است برای مثال: بحران اقتصادی در امپراتوری روم در آغاز هزاره اول. اما باید بدانید که بین رکود اقتصادی، بحران و بی رونقی تفاوت هایی وجود دارد.
بیایید این مسئله را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.

بحران اقتصادی چیست؟

در نظریه اقتصاد کلان ، مدل های بسیاری وجود دارد که ماهیت پدیده ای مانند بحران اقتصادی را توضیح و توصیف می کند. در حقیقت هر نهاد آموزشی  با در نظر گرفتن فرایند های رخ داده در اقتصاد جهانی، این مسئله را مورد بررسی قرار می دهد. 

تئوری های مطرح شده در این زمینه معمولاً نظرات و دلایل خود را برای بوجود آمدن چنین روندی مطرح می کنند اما در این میان تمام نظریه پردازان و کارشناسان در یک مورد نظر مشترکی دارند:  اقتصاد جهان به صورت چرخشی ، در یک روند صعودی ، با دوره های رشد و بدون افول در حال توسعه است. این موضوع به این مسئله اشاره می کند که بحران های دوره ای، طبیعی و قابل پیش بینی هستند  و مانند دوره های همراه با اوج  رفتار می کنند. 

وجود رفتارهای دوره ای در بسیاری از پدیده های موجود مانند تغییر فصل، جزر و مد اقیانوس ها، پدیده گرم شدن جهانی و عصر یخبندان قابل مشاهده هستند. این در حالی است که توسعه اقتصادی جوامع بشری از این قاعده مستثنی نیست. 

کتاب های موجود در زمینه قانون معمولاً شامل تشریح فازهای دوره های اقتصادی از جمله تورم جزیی، افزایش تقاضای مصرف کنندگان، جبران خسارت خریداران به دلیل تاخیر، معرفی تکنولوژی های موفق جدید، افزایش اشتغال و افزایش حجم تولید هستند. 

به عنوان یک قاعده کلی بیشترین سطح رشد اقتصادی در اوج صورت می گیرد. از خصوصیات بارز این مرحله می توان به بیشترین فعالیت های تجاری و کمترین نرخ بیکاری اشاره کرد اما هم زمان به دلیل اشباع بازار از کالاها، نرخ تورم هم افزایش پیدا می کند، دوره بازپرداخت پروژه های سرمایه گذاری افزایش می یابد و همین امر نیاز به گرفتن وام های بلند مدت را افزایش می دهد.  

  •  در مرحله رکود اقتصادی  فرایندهایی که در فاز قبلی آغاز شده اند  ادامه پیدا می کنند، فعالیت های تجاری و سرمایه گذاری در زمینه تولید کاهش می یابد و همین امر به نوبه خود  باعث افزایش بیکاری می شود که در نتیجه آن ، درآمد و هزینه های مصرف کننده کاهش می یابد.
  • مرحله نزول و کاهش می تواند درجات مختلفی داشته باشد و باعث پسرفت یا رکود شود. می توان این روند را با بحران های کاری یک هنرمند مقایسه کرد.
  • رکود اقتصادی در نهایت به فاز پایانی خود می رسد: رسیدن نرخ بیکاری به حداکثر خود و کاهش تولید از جمله مشخصه های این دوره به حساب می آیند. در این شرایط شرکت ها به تدریج از شر کالاهای اضافی خلاص می شوند ، قیمت ها را کاهش می دهند  و در نتیجه برخی از کالاها ارزش خود را از دست می دهند. این وضعیت باعث احیای مجدد شرایط می شود زیرا بازار به کارگران و تولید کالاهای جدید نیازمند است. توجه داشته باشید که در این جریان، معاملات با سرعت کمی انجام می شوند در نتیجه بیشتر سرمایه به بانک فرستاده می شود و باعث کم شدن نرخ اعتبار می شود.

اقتصاد جهانی نمی تواند مدت طولانی در این وضعیت به سر ببرد و دیر یا زود ، با کمک مکانیسم های بازار ، برنامه های دولتی به این بحران پایان می دهد. مرحله بعدی فاز رشد و احیا است. اگر بخواهیم به طور خلاصه دلایل توسعه دوره ای اقتصاد جهانی را بیان کنیم  به اصول سرمایه داری – افزایش سرمایه و به حداکثر رسیدن سود می رسیم. 

در تلاش برای دستیابی به این امر، بازار، سیستم را پر از کالاها و خدماتی می کند که به طور کامل قابل مصرف و پرداخت نیستند و دچار بحران تولید بیش از حد می شود. بشر بارها با بحران های اقتصادی رو به رو شده است و توانسته است با ایجاد تغییرات مناسب در سیستم های معاملاتی و مبادلاتی خود، از این شرایط رها شود. 

معروف ترین بحران های اقتصادی گذشته شامل موارد زیر هستند:

  • بحران 1857-1858 که اقتصاد ایالات متحده و بزرگترین قدرتهای اروپایی مانند فرانسه ، آلمان و انگلیس را تحت تأثیر قرار داده است.
  • بحران مربوط به جنگ جهانی اول در سال 1914 که بزرگترین قدرتهای جهانی را تحت تاثیر قرار داد.
  • رکود بزرگ اقتصادی در سال های 1929-1933 که از ایالات متحده آمریکا آغاز شد و کشورهای دیگر را هم تحت تاثیر قرار داد.
  •  بحران اقتصادی «انرژی» در سال 1973. تبانی برخی از کشورها منجر به نزول شدید اقتصاد اروپا و ایالات متحده شد.
  • دوشنبه سیاه 1987 ، سقوط بازار سهام ایالات متحده
  • بحران جنوب شرقی آسیا در سال 1997
  • بدهی روسیه در سال 1998
  •  بحران مالی و اقتصادی جهانی که از سال 2008 آغاز شد و به گفته کارشناسان هم اکنون نیز ادامه دارد.

همان طور که می بینید به وجود آمدن بحران های اقتصادی در طول تاریخ امری بدیهی است ، بنابراین با مطالعه تاریخ اقتصاد  و به ویژه بحران های اقتصادی  می توانیم با هرج و مرج موجود در جهان کنار بیاییم و حتی از آنها برای بهبود اوضاع استفاده کنیم.  چرچیل در این باره می گوید: «هر بحران فرصتی جدید است»

اقتصاد در جهان

رکود بزرگ اقتصادی

در میان رکود های اقتصادی موجود می توان از بحران اقتصادی سال های قبل به عنوان معروف ترین و طولانی ترین بحران اقتصادی یاد کنیم به گونه ای که بسیاری از سرمایه گذاران با به یاد آوردن فروپاشی اقتصادی در مدت 30 ساله قرن اخیر به خود می لرزند.به اعتقاد بسیاری از کارشناسان این بحران از سال 1929 آغاز شد و تا سال 1933 ادامه پیدا کرد- البته برخی از افراد زمان اتمام آن را همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم و برخی دیگر آن را مصادف با پایان جنگ جهانی دوم می دانند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و اقتصاددانان، ترکیب بسیاری از فاکتورها منجر به وقوع اتفاقات منفی در دنیای اقتصاد شده اند که با حذف و کمرنگ کردن آنها می توان به احیا و رشد مجدد اقتصاد کمک کرد و اثرات آنها را به حداقل رسانید. 

به چند عامل مهم و تعیین کننده در بوجود آمدن رکود و بحران اقتصادی توجه کنید:

  • بحران تولید بیش از اندازه که در همه کتابها به آن اشاره شده است

 فناوری های جدید ، پیشرفت های علمی و نیازهای جدید جامعه ، مالکان را به افزایش تولید تشویق کرده و در عین حال هزینه های تولید را نیز کاهش داده اند. بسیاری از کالاها  به عنوان مثال خودرو، با دادن وام  در دسترس شهروندان عادی قرار گرفت. در این میان تبلیغات توانست افراد زیادی را برای خرید تحریک کند در حالی که تغییری در میزان قدرت خرید افراد عادی بوجود نیامده بود درنتیجه بازار از کالاهایی پر شد که مردم قدرت خرید آنها را نداشتند.

 

  • هجوم نیروهای کار ارزان برای کار در مراکز

رهایی و مبارزه برای حقوق زنان آنها را به صف جویندگان کار افزود به طوریکه  در پایان سال 1929 ، 10 میلیون زن و 38 میلیون مرد در ایالات متحده مشغول به کار شده بودند. از طرفی هم، پیشرفت های علمی در زمینه داروسازی باعث کاهش نرخ مرگ و میر در کودکان و افزایش میزان باروری شده بود. 

همان طور که می بینید دو فاکتور گفته شده نقش بزرگی در افزایش جمعیت آمریکا داشته است. در چنین وضعیتی، به دلیل مکانیزه شدن امور، نیاز به نیروی کار غیر ماهر کاهش و در نتیجه نرخ بیکاری افزایش پیدا کرد و این میزان در سال 1933 به 24.5% رسید حال آنکه مقدار آن در سال 1929 برابر با 3.2% بوده است. 

  • سقوط بازار سهام

تا به امروز ، هیچ مدرکی درباره وجود رابطه تجربی بین سقوط بازار سهام ایالات متحده در پنجشنبه سیاه و شروع رکود بزرگ وجود ندارد اما 24 اکتبر 1929 تبدیل به نقطه بی بازگشت و اولین دومینوی در حال سقوط شد که با آغاز زنجیره ای از واکنش ها، مسبب ایجاد بحرانی طولانی شد. با پایان سال 1929 استفاده از مارجین معاملاتی اسپکولاتیو در اوراق قرضه به دلیل کاهش عرضه پول، افزایش پیدا کرد. 

فعالیت های تجاری کاهش و قیمت سهام بدون هیچ دلیل منطقی، 30% افزایش پیدا کرد. این افزایش برای شاخص داوجونز برابر با 500% بوده است. سقوط غیرقابل پیش بینی قیمت سهام که با نام سه شنبه سیاه آغاز شد و تا 5شنبه ادامه پیدا کرد و سپس دو هفته دیگر به طول انجامید، منجر به افت سرمایه 26 میلیارد دلاری بازار سرمایه و ناکامی تشکل های اقتصادی و اشخاص حقیقی شد.

 

  • تصویب قانون اسموت-هاولی در سال 1930 منجر به افزایش تعرفه های گمرکی در واردات شد. در نتیجه قیمت واردات افزایش یافت که این امر باعث کاهش بیشتر قدرت خرید مردم شد.

 

  • همزمان شدن وابستگی  سیاست پولی بانک مرکزی آمریکا به استاندارد طلا و دلار با برهم خوردن تعادل ذخایر طلای بین آمریکا و اروپا

 

  • فاکتورهای دخیل در ایجاد تورم زدایی و کمبود عرضه پول باعث دیده نشدن ارزش واقعی محصولات تولید شده می شود. این مسائل باعث ناتوانی پرداخت وام و در نتیجه آن فروپاشی نظام بانکی می شود. 

 

  • عدم توانایی دستگاه دولتی در تاثیرگذاری بر اوضاع

سیاست های رئیس جمهور هربرت هوور آمریکا را تبدیل به نگهبان شبانه اقتصاد بازار کرد. فرض بر این بود که بازار مانند گذشته «خود را نجات خواهد داد» و مرحله رشد پس از یک دوره نزول آغاز خواهد شد. تاثیر رکود اقتصادی مانند گردنبندی در گردن اقتصاد آمریکا گره خورده بود.

 

 در مارس 1933  تئودور روزولت به قدرت رسید و سیاست  «دوره جدید» خود را آغاز کرد و محبوبیت زیادی در میان مردم پیدا کرد. مجموعه اقدامات جنجالی برای غلبه بر بحران شامل ناهار رایگان برای بیکاران و حمایت از اتحادیه ها ، تعطیلی بانک ها در راستای ایجاد «تعطیلات بانکی» ، بیمه سپرده ها در بانک، جذب بیکاران به «کارهای اجتماعی» و تجدید ساختار بدهی مزارع ، حذف طلا از جمعیت و از بین بردن محصولات مازاد زراعی و دامی بود. 

چنین اقداماتی باعث بیرون آمدن اقتصاد کشور از «قله ای مرده» شد. شاید از این حرف تعجب کنید که جنگ جهانی دوم باعث خروج نهایی از بحران اقتصادی شد به این ترتیب که سفارشات دولت برای محصولات افزایش یافت و بازارهای جدید فروش ظاهر شدند و رکود بزرگی که باعث عقب افتادگی 30 ساله اقتصاد و کاهش دادن معاملات به نصف و افزایش بیکاری و کاهش درآمد شده بود، پایان یافت. 

بحران اقتصادی جهان

روند جهانی شدن همه حوزه های فعالیت انسانی ، محلی سازی هرگونه بحران در یک مکان  از جمله بحران اقتصادی را غیرممکن کرده است. بنابراین بحرانی که از سال 2008 آغاز شد همه اعضای بازار جهانی را تحت تاثیر قرار داده است و به گفته کارشناسان تا امروز ادامه دارد. بحران جهانی کنونی از ایالات متحده آغاز شده و از سال 2008 تا 2013 تقریباً همه کشورها را تحت تأثیر قرار داد ، میزان تولید ناخالص داخلی آنها را کم و در نتیجه در نهایت میزان معاملات دنیا را 10% کاهش داد.

به همین منظور کمیسیونی ویژه در آمریکا به منظور بررسی امور و شناخت عوامل ایجاد کننده این بحران تشکیل شد و در آخر کارشناسان حاضر به این نتیجه رسیدند که عواملی مانند: توسعه دوره ای اقتصاد، ناکافی بودن چرخش در سیستم های مالی، بحران وام و گسترش اعتبارات، ریسک ناشی از اختلال مدیریت در شرکت ها،  افزایش سهم مشتقات ، ظهور سیستم های “بانکداری سایه” و بدهی خانوارها در بوجود آمدن این بحران نقش داشته اند. 

فاجعه ناشی از بحران وام های زیرمجموعه وام های با ریسک بالا: تغییرات به وجود آمده در بازار املاک و مستغلات و تقاضاها باعث کاهش قیمت ها شد. بسیاری از وام ها پرداخت نشدند و بسیاری از بانک ها وثیقه های املاک و مستغلات خود را به حراج گذاشتند که همین امر باعث افزایش عرضه و کاهش قیمت ها و وارد شدن ضربه بدی به بدنه بانک ها شد. 

ترکیدن حباب بازار وام مسکن: سقوط هرم اقتصادی با فروپاشی سیستم بانکی همراه شد. مواردی مانند بازپرداخت اعتبار قرارداد وام های موجود ، انتشار مشتقات  اوراق بهادار و گمانه زنی در مورد آنها با همکاری مقامات نظارتی اشتباهات مهلکی به بدنه بانکی وارد کرد. 

عدم تعادل در ساختار اقتصاد ایالات متحده منجر به ایجاد فاجعه و بحران وام بانکی شد. به اعتقاد اقتصاددان جوزف استیگلیتز،در زمان بحران، 40% از سود شرکت ها در بخش سرمایه گذاری بوده است در حالی که میزان واقعی این سود در بخش سرمایه گذاری واقعی برابر با 60% است. در آخر مشخص شد که سرمایه گذاری نیمی از بودجه به صورت حباب بوده است. 

به گفته فایننشال تایمز ،ابعاد  سقوط بازار سهام در اکتبر 2008 با فروپاشی بزرگ اقتصاد در تاریخ قابل مقایسه است برای مثال، شاخص متوسط ​​صنعتی داو جونز به اندازه 7882.51 واحد سقوط کرد. در چنین شرایطی بزرگترین بانکها، یکی پس از دیگری ورشکست و تعطیل شدند. بانک هایی چون برادران لمن ، بیر استرنز ، گلدمن ساکس و مریل لینچ موقعیت های خود را از دست داده و فعالیت های سرمایه گذاری خود را متوقف کردند، در این میان حمایت آنها از بانک فدرال باعث افت بیشتر سهام آنها شده بود. در نتیجه  بسیاری از سرمایه گذاران تصمیم به خارج کردن سرمایه خود از بانک ها گرفتند. 

چنین وضعیتی باعث شد تا دولت آمریکا به دلیل کمبود پول در بازار سرمایه و نداشتن حمایتی از بازار کالا و طلا، به چاپ اسکناس روی بیاورد که در نتیجه آن با رشد سریع تورم رو به رو شد. پایین آمدن نرخ های بهره پایه توسط بانک های مرکزی در ایالات متحده آمریکا ، ژاپن ، روسیه و انگلستان نشان دهنده جدی بودن وضعیت بود. جالب است بدانید که با وجود اجلاس ها ، پروتکل ها و توافق نامه های امضا شده در زمینه همکاری برای غلبه بر بحران ، جامعه جهانی نتوانسته است از بحران خارج شود. 

مواردی چون افزایش نرخ بیکاری در بازار، بی نظمی در بازار قیمت ها و روند حرکت آنها به سمت انقباض و تورم و غیر قابل پیش بینی بودن بازارهای مالی مانع از خروج دنیا از بحران و رکود اقتصادی شده است، از طرفی دیگر از سال 2008  تولید ناخالص داخلی قدرت های برجسته جهانی ضمن افزایش بدهی های عمومی دچار رکود جدی شده است. 

اوضاع در بازارهای مالی در ابتدای سال 2020 بدتر شد. وحشت مرتبط با گسترش آلودگی ویروس کرونا منجر به سقوط بازار سهام در 2 فوریه سال 2020 شد. سقوط قیمت نفت باعث کاهش بازده تعهدات طولانی مدت و رسیدن آن به پایین ترین حد خود در 30 سال گذشته و افت 12 درصدی تمامی شاخص ها شده است.  

پایان

اقتصاد جهانی از یک بحران جهانی به یک رکود تبدیل شده است و در حال حاضر پیش بینی پیشرفت وقایع دشوار است. همه دنیا بی حرکت ایستادند. منتظر چی؟ واکسن برای ویروس کرونا ؟ ایجاد مجموعه ای از اقدامات ضد بحران ؟ جلوگیری از قطبیت در دنیای سیاسی ؟ انتشار دلار به عنوان ارز جهانی؟ 

تاریخ به بشر می آموزد که بر اساس تجربه نتیجه گیری کند و این تجربه می گوید که ادامه این بحران  بدان معناست که روشها ، ابزارها و اهرمهای قبلی نمی توانند مشکلات امروزی را حل کنند همان طور که برای مبارزه با این ویروس نیاز به داروهای جدید است برای رویارویی با چنین رکودی نیازمند خلق روش های جدید و بهره گیری از راه حل های بنیادی داریم.