مغز انسان در شرایط متفاوت عملکردهای گوناگونی دارد.
بسیاری از الگوهای تصمیم گیری مغز ما، تحت فشار بازار تغییر پیدا می کند.
در این مقاله با بررسی چند مثال خواهیم دید که چگونه نیازهای ذهنی عمیق یک معامله گر تحت شرایط گوناگون باعث ضرر خواهند شد.
لذت بردن
سیستم ذاتی انسان ها براساس اصل تشویق و تنبیه کار می کند. در بدن فردی که تشویق می شود هورمون های شادی مانند سروتونین و دوپامین ترشح می شود در حالی که بدن فردی که تنبیه می شود هورمون استرس، ترشح می کند. بنابراین، در حالت پیش فرض، مغز انسان همیشه به دنبال فرصتی برای دریافت شادی و خوشبختی است.
اگر یک معامله گر حداقل یکبار بتواند از معامله خود سود بدست آورد و احساس سرخوشی کند، مغز او برای این روند یک زنجیره منطقی را باز خواهد کرد: «یک معامله را باز کند و از آن لذت ببرد».
چنین تعبیری در مغز افرادی که به قمار معتادند نیز، جریان دارد.
علاوه براین، پیچیدگی آنالیزها به عنوان یک قانون در مغز انسان ساده می شود و در حافظه ثبت می شود.
حال، معامله گر با این ذهنیت، معامله جدیدی را در بازار سهام، بدون توجه به استراتژی یا آنالیز و تنها برای لذت بردن و برد، در بازار سهام باز می کند.
جبران کردن – نداشتن تحمل ضرر
فرض کنید که معامله گر به جای سود مورد نظر خود، با ضرر مواجه شود و در ادامه، ضرر بعدی را هم تجربه کند بنابراین، پیشبینی های او درباره کسب سود با شکست روبرو می شود.
«چه اتفاقی افتاده است؟» در این شرایط معامله گر بیشتر از اینکه نگران ضرر و زیان خود باشد از ناتوان بودن و مورد قضاوت قرار گرفتن خود در نظر دوستانش واهمه دارد.
در این صورت، یک معامله سودآور برای معامله گر معنایی ندارد و چیزی که بیشتر برای او مهم است، غرور او در برابر سایر افراد است.
در این حالت، مغز وقت ندارد که در مورد سودآوری احتمالی و نسبت ریسک / سود فکر کند و کارهای دیگری را برای بهبود شرایط، انجام دهد بلکه تنها نکته مهم برای فرد این است که در اسرع وقت سود کسب کند و به منطقه راحتی خود بازگردد.
به این ترتیب، معامله گر، تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاه خود قرار می گیرد و حتی در شرایط نامناسب بازار نیز، معامله دیگری را برای کسب سود باز می کند.
ترس از دست دادن موقعیت
مغز اغلب زمینه انجام یک معامله موفق را به ایده های غیر پیچیده ، به عنوان مثال ،«معامله بر اساس روند» ساده سازی می کند.
گاهی اوقات ، به ویژه بعد از تجربه از دست دادن چند فرصت معاملاتی، معامله گر با ترس از دست دادن سود در معاملات مواجه می شود.
این موضوع به ویژه با بالانس حساب منفی، تشدید می شود. در این شرایط، معامله گر فعالیت های اضافه ای را برای پیدا کردن الگوها ، سیگنال ها، کم کردن بازه های زمانی و آپدیت زیاد نمودارها انجام می دهد.
توجه داشته باشید که اگر درباره مطلوبیت معاملات خود دچار شک می شوید بهتر است به جای انجام دادن اقدامات اضافه آنها را از جوانب دیگری بررسی کنید اما مسئله این است که ترس از دست دادن سود، این منطق را تحت تأثیر قرار می دهد.
در این شرایط، کوچکترین ذهنیتی درباره معاملات روند تبدیل به انگیزه ای قوی برای باز کردن پوزیشن های معاملاتی می شود.
در این حالت، رعایت اصول و نظم بسیار دشوار است و در عین حال، عصبی و مضطرب بودن معامله گر اجازه نمی دهد تا فرد بتواند به درستی بر سایر عواملی که می توانند بازار را تحت تأثیر قرار دهند، تمرکز کند.
اجتناب از درد- حلقه های منطقی
متحمل شدن شکست های زیاد بسیار دردناک است و هر معامله گری در روند معاملاتی خود حداقل یک بار در این شرایط قرار گرفته است.
در این شرایط معمولاً ، ضمیر ناخودآگاه به سختی تلاش می کند تا از شما در برابر احساسات منفی محافظت کند و راه حل های منطقی را از نظر خود مانند خوردن شکلات (دریافت اندورفین)، استراحت دادن به خود، حرف زدن با دوستتان درباره مشکلات، خریدن چیزی برای خودتان ،خوابیدن و به شما پیشنهاد می دهد.
اما اگر به صورت آگاهانه پیشنهاد هایی را دریافت کنید می توانید راهکارهای مفید تری را در پیش بگیرید: استفاده از دوره آموزشی، جستجوی استراتژی های مناسب و توجه به سایر ابزارهای مالی.
بازارها همیشه در حال تغییرند بنابراین، می توان گفت که کاربرد یک سیگنال معاملاتی می تواند با توجه به احساسات و شرایط بازار کاملاً متفاوت باشد.
تشخیص این تفاوت ها بدون بررسی عمیق بازارها امکان پذیر نیست. توجه داشته باشید که افزایش استرس می تواند در تمرکز بر بازار، اختلال ایجاد کند.
زمانی که بدن انسان تحت تأثیر استرس قرار می گیرد، به جای خلاقیت و منطقی فکر کردن، جنگیدن را انتخاب می کند که در نتیجه آن، باعث باقی ماندن معامله گر در آنالیزهای سطحی و دور زدن در حلقه های ذهنی معیوب می شود.
به عنوان مثال، تصور کنید که یک معامله گر، معامله ای را با سود 2% می بندد اما قیمت، 1% دیگر نیز افزایش پیدا می کند. در این صورت، فرد تصمیم می گیرد که در معامله بعدی، پوزیشن خود را بیشتر نگه دارد تا بتواند سود بیشتری را کسب کند اما، دفعه بعدی که او پوزیشن خود را به مدت بیشتری باز نگه می دارد، قیمت، عقب نشینی می کند و معامله او در استاپ لاس بسته می شود. در این شرایط، فرد تحت تأثیر یک حلقه معیوب قرار گرفته است که در نتیجه آن، معامله او براساس همان سود 2% بسته می شود.
علت وقوع چنین حلقه هایی در این است که فرد در هر بار معامله خود، اشتباهات یکسانی را مرتکب می شود و آن ها را بارها تکرار می کند.
قرار گرفتن در چنین شرایطی بسیار دشوار است زیرا که فرد باید به شرایط از دید دیگری نگاه کند و معاملات خود را به مسیر درستی باز گرداند.
اجتناب از درد
ظهور حلقه های در ظاهر منطقی و نارضایتی از نتایج آنها باعث خسته شدن معامله گر می شود.
به این ترتیب، فرد دیگر نمی داند که چگونه معاملات خود را انجام دهد و به چه چیزی باید توجه کند، اما به باز و بسته کردن معاملات براساس روش های قبلی ادامه می دهد و سعی می کند به نتایج مثبتی برسد.
توجه داشته باشید که مغز به طور جدی از فرد در برابر ضربه روانی محافظت می کند، سعی می کند آن را از انجام معاملات منحرف کرده و توجه او را سمت موضوع دیگری معطوف کند، در این شرایط، تمرکز کاهش و ضررها افزایش پیدا می کند.
در این صورت، در ناخودآگاه فرد یک بن بست شکل می گیرد: هیچ فرصتی برای کسب سود از معاملات وجود ندارد اما مسئله این است که این جمله نمی تواند ذهن را متقاعد کند که معامله ای انجام ندهد.
در این شرایط است که معامله گر در نهایت تصمیم درست را اتخاذ می کند: او سپرده خود را برای جلوگیری از استرس بیشتر، به صفر کاهش می دهد.
از نظر ناخودآگاه ، این یک گام موجه برای از بین بردن استرس ذهنی است.
حال، معامله گر، تمام جوانب معاملاتی خود را بررسی می کند و نتایج افکار او به دو حالت ختم می شود: یا اینکه می تواند با پیگیری راه درست به سود برسد و ضرر های خود را جبران کند و یا تمام موجودی خود را از دست دهد، در این صورت مغز به هدف خود که از طریق صفر شدن موجودی حساب صورت می پذیرد و در نهایت به استراحت کردن معامله گر منجر می شود، دست پیدا می کند.
برای جلوگیری از تأثیر احساسات بر معاملات چه باید کرد؟
زمانی که احساسات بر منطق و تفکر غلبه کند، نتایج معاملات با ضرر همراه خواهد شد. انجام دادن کار درست بدون استفاده از راهنمایی مناسب، بسیار سخت است.
اول از همه، برای از دست ندادن سرمایه و تجربه ضرر باید هر معامله ای را با در نظر گرفتن محدودیت ها، باز کنید. هرچه استراتژی شما کارآمد تر باشد، کمتر درگیر احساسات خواهید شد.
موقعیت هایی را که می توانید با استفاده از آنها درآمد کسب کنید مشخص و از آنها استفاده کنید.
به شما توصیه می کنیم تا الگوهای معاملاتی جدید را به دقت بررسی کنید و یا در صورت معامله با آنها از حداقل حجم معاملاتی استفاده کنید.
سعی کنید از پیشروی براساس حدس و گمان اجتناب کنید تا مغز شما نتواند اندورفین را براساس سود های تصادفی ترشح کند. ضرر یا سود ناشی از یک معامله تصادفی به یک اندازه برای معامله گر مضر است. ضرر زیاد باعث می شود تا معامله گر تمایل زیادی برای جبران آن پیدا کند از طرفی دیگر، کسب سودهای تصادفی نیز می تواند لذت کاذبی را در ذهن فرد ایجاد کند و به شما این پیام را بدهد که می توانید همیشه براساس شانس و احتمال، در معاملات خود سود بدست آورید.
ذهن خود را تربیت کنید. به یاد داشته باشید که علیرغم قدرت عقل منطق، بخشی از آن همیشه توسط غرایز و احساسات هدایت می شود.
اگر به این نتیجه رسیدید که پوزیشن خود را عجولانه باز کرده اید باید فوراً بدون توجه به نتیجه، آن را ببندید.
این کار به ضمیر ناخودآگاه شما اجازه می دهد تا مانع از انجام معاملات تان براساس ایده های مشکوک شود و به قسمت خودآگاهتان اجازه پیشروی بر اساس حدس زدن را ندهد.
اگر معامله شما به استاپ لاس برسد، سعی کنید با درایت و آرامش، بدون به تعویق انداختن ضرر، آن را جبران کنید، مغز با دریافت این مدل می تواند بسیار راحت تر عمل کند.
زمانی که معامله می کنید، احساسات خود را با پرسیدن این سوال ها پایش کنید:
- چه احساسی دارم؟
- چه احساساتی را تجربه می کنم؟
- آیا این معامله برایم جذاب است و یا من را کسل می کند؟
- آیا من با تمرکز کامل معامله می کنم و یا در زمان معامله ذهنم درگیر موضوعات مختلف است؟
- آیا باید همین الآن درباره معاملات خود تصمیم گیری کنم؟
اگر شما جزو معامله گران فعال هستید، بهتر است دفتر یادداشت روزانه ایی را تهیه کنید و درباره احساسات خود در زمان انجام معاملات، یادداشت هایی تهیه کنید.
در صورت تهیه این دفتر می توانید به رایج ترین اشتباهات روانی خود مانند شرایطی که موجب بروز اشتباهات احساسی می شوند، پی ببرید.
همچنین، می توانید با استفاده از روش های مخصوص به خود، معاملات خود را با دقت بیشتری انجام دهید و شرایطی را که بر معاملات شما تأثیر منفی می گذارند از جمله خستگی، هیجانات اضافه و..را مشخص کنید.
به این ترتیب می توانید با استفاده از تمرین ها و روش های مناسب، روحیه و عواطف خود را تثبیت کنید و به جای کنترل بیشتر سرمایه خود، بهتر است روحیه و احساسات تان را کنترل کنید. اگر بتوانید این کار را انجام دهید می توانید در مدت کوتاهی به سود برسید.