برت استاینبرگر یکی از نویسندگان معروف کتاب های روانشناسی معاملات است.
او همچنین، به مدیران پورتفولیو و معامله گران موسسات مالی برای افزایش بازده خود کمک می کند.
این مقاله بر اساس توصیه های استاینبرگر در زمینه چگونگی کنار آمدن با احساسات آسیب رسان به معاملات فارکس و برخورد با آنها به شیوه سازنده، تدوین شده است.
چند وقت پیش، با معامله گری شروع به کار کردم و ضرر و سود او را بررسی کردم.
توجه داشته باشید که نظارت بر نتایج و حفظ آمار مناسب از جمله روش هایی است که از گذشته تا امروز در زمینه انجام معاملات موثر بوده اند.
منظم بودن معاملات سودآور و غیر سودآور و همچنین عملکرد کلی تان در کل دوره معاملات می تواند اطلاعات زیادی در مورد معاملات تان و تأثیر روان بر آنها در اختیار شما قرار دهد.
این معامله گر ویژگی متمایزی داشت : الگوی «پیروزی های کوچک و باخت های کم».
او برای خود حد ضرر روزانه ای را در نظر گرفته بود که هیچ گاه به آن نزدیک نمی شد.
وقتی روش معاملاتی او را مطالعه کردیم، مشخص شد که معامله گر برای هر معامله، سطح سود و استاپ لاس مشخصی را تعیین کرده است.
در واقع، او با در نظر گرفتن استاپ لاس، به خود فرصت اشتباه کردن و ادامه مسیر را می داد.
اما مشکل کجا بود؟
بعد از آنالیز معاملات متوجه شدیم که او به ندرت به معاملات بازنده خود اجازه می داد تا به استاپ لاس و تارگت سود برسند.
زمانی که بازار بر خلاف پیشبینی او حرکت می کرد، به سرعت ضرر را متوقف می کرد و همچنین، زمانی که نرخ ها در جهت درست خود حرکت می کردند مانع از ادامه پیدا کردن آنها می شد.
به طور خلاصه باید گفت که معاملات او تمرینی همراه با ترس بود.
زمانی که این فرد از ضررکردن و از دست دادن سود خود می ترسید، سریعاً معامله را ترک می کرد.
با گذشت زمان این امر تبدیل به بازی با چیزهای کوچک شد به این معنی که فرد به ظاهر کاری را انجام می دهد اما در باطن این کار بی معنی و بیهوده است.
از نظر روانشناسی، معامله گر، امور خود را در معاملات همراه با ترس پیش می برد.
ما احساساتی را که دائماً بر روی آنها کار می کنیم، در ذهن خود تثبیت و تقویت می کنیم.
اگر بر اساس ترس عمل کنیم، ترس را افزایش می دهیم.
اگر اقدامات ما مبتنی بر ناامیدی (ناامیدی) باشد، آن را تقویت می کنیم.
آیا عجیب نیست که این معامله گر معاملات خود را یکی پس از دیگری با ترس و وحشت انجام می دهد و هرگز نسبت به کاری که انجام می دهد احساس اطمینان نمی کند؟
براساس یک قانون روانشناسی مهم، تنها زمانی می توانیم بر ترس های خود غلبه کنیم که با آنها روبرو شویم.
اگر از بیرون رفتن می ترسید، نمی توانید با ماندن در خانه اعتماد به نفس پیدا کنم.
شما باید آنچه را که از آن می ترسید زندگی کنید و به خود بگویید که علیرغم خطرات و پیامدهای نامطلوب، هیچ اتفاق وحشتناکی رخ نخواهد داد.
در این شرایط و با تمرین کردن این پیشفرض ها تنها اعتماد به نفس خود را با استفاده از پیروزی ها بدست نمی آوریم بلکه می توان این اعتماد را از شکست ها نیز بدست آورد.
اینجاست که استفاده از تصاویر بصری بسیار مفید است.
ما می توانیم کوچکترین جزئیات چگونگی حرکت یک پوزیشن سود آور را در جهت مخالف از نظر ذهنی تمرین کنیم و با آن کنار بیاییم.
از نظر روانشناسی، اگر سناریوهای مشابه را بارها و بارها در ذهن خود مرور کنید، عادی می شوند و دیگر تهدید آمیز نیستند.
این کار باعث ایجاد اعتماد به نفس در ما می شود، به این ترتیب که با خود می گوییم: «من می توانم شکست بخورم و سپس به شرایط عادی باز گردم».
توجه داشته باشید که با کمک روش های تجسم، حالت خودآگاه را حفظ می کنیم و بارها ذهن را در قسمت «وحشتناک» پیش می بریم.
شما می توانید با تمرین کافی، توانایی خوبی در استفاده از خودآگاهی در زمان واقعی به دست آورید به این صورت، راهی را که با استفاده از تصور بصری آن را پیگیری می کنیم، در معاملات واقعی به ما باز می گردد.
در ادامه بحث معامله گر بالا باید بگویم که او به تأثیر ترس هایش بر نتیجه معاملات خود پی برد و یاد گرفت که چگونه درباره این موضوع تجدید نظر کند.
به عبارت دیگر، او دیدگاه خود را تغییر داد.
مشکل از دست دادن پول نبود، بلکه این یک واقعیت بود که ترس از این امر به مانعی برای درآمدزایی او تبدیل شده بود.
در حالت خودآگاه، نگاه معامله گر به وضعیت کنونی اش تغییر کرد و همین موضوع به او اجازه داد تا بتواند روند معاملات خود را به صورت متفاوتی پیگیری کند.
غلبه بر ناامیدی
اغلب این ناامیدی است که می تواند معامله گر را از تعادل خارج کرده و برنامه های معاملاتی او را از جمله مدیریت ریسک، مختل کند.
وقتی معاملات معامله گران به درستی پیش نرود یا زمانی که فرصت های خوبی را از دست می دهند، عصبانی و سرخورده می شوند.
این شرایط، که به آن ناامیدی می گویند، زمانی رخ می دهد که ما نمی توانیم به مجموعه وسیعی از خواسته ها یا نیازهای خود برسیم.
برای مثال می توان به گرفتار شدن در یک ترافیک سنگین و نرسیدن به مصاحبه کاری اشاره کرد.
مثالی بارز از این شرایط
دو نوع روش برای غلبه بر ناامیدی وجود دارد:
1. رفتاری – شامل تمرینات آرام سازی / تجسم، کار با بیوفیدبک و مدیتیشن است.
با استفاده از این روش ها، یاد می گیریم که علائم ناامیدی را در صورت بروز (افکار شیطانی، برانگیختگی فیزیولوژیکی و غیره) تشخیص دهیم.
به این ترتیب می توان، از شرایط ناامید کننده فاصله گرفت و تمرین هایی را انجام داد تا به آرامش هرچه بیشتر شما کمک کند.
به عنوان مثال، می توانید در حالت مدیتیشن قرار بگیرید و در حالی که بر روی تصویری زیبا تمرکز کرده اید، تنفس خود را کند و عمیق کنید.
با وارد شدن به حالات شناختی و فیزیکی که با ناامیدی و حس سرخوردگی مقابله می کند، می توانید عصبانیت خود را کنترل و از تسلط آن بر اعمال و تصمیمات خود جلوگیری کنید.
یکی از انواع رفتارهای قدرتمند، استفاده از تصاویر در زمان هایی است که معامله نمی کنید، به این ترتیب که با استفاده از آنها سناریو هایی را در نظر می گیریم که ممکن است در جریان معاملات برای ما اتفاق بیفتد.
در حالی که صحنه های ناامیدی را با کوچکترین جزئیات تصور می کنید، همزمان آرامش خاطر خود را حفظ کنید: تنفس آرام، عمیق، حفظ سکون و غیره.
تکرار این تمرین به شما این امکان را می دهد تا در صورت مواجه با یک وضعیت ناامید کننده در زندگی واقعی، با آرامش پاسخ دهید.
نکته اصلی تکرار است به گونه ای که پاسخ همراه با آرامش را به جزیی از وجود شما تبدیل می کند.
2. شناختی – روش های موجود، افکار و حالات روحی را به عنوان عامل پاسخ های احساسی ما در نظر می گیرند.
همانطور که در بالا گفته شد، معمولاً انتظارات و نیازهای قوی ما می توانند ناامیدی را ایجاد کنند.
اگر ما بیش از حد به کارکرد معاملات خود امید داشته باشیم و واقعاً به آن نیاز داشته باشیم، زمانی که تصورات ذهنی ما تحقق پیدا نکنند، خود را برای ناامیدی آماده می کنیم.
انتظارات و نیازهای مشابه زمانی بوجود می آیند که ما بیش از حد، نفس خود را در معاملات درگیر کنیم، به گونه ای که احساساتمان با هر زیان و سودی نسبت خودمان تغییر کند.
یکی از تکنیک های مناسب این است که اندازه پوزیشن اولیه خود را متوسط در نظر بگیرید و اولین معامله را به صورت یک فرضیه تصور کنید.
اگر فرضیه شما تأیید نشود با خودتان بگویید که می توانید یک ضرر کوچک را جبران و از این اطلاعات برای انجام معامله دیگر استفاده کنید.
با در نظر گرفتن ایده معاملاتی خود به عنوان یک فرضیه و نه به عنوان یک نتیجه نهایی، از نظر ذهنی آماده اشتباه می شوید و خود را در شرایط پذیرش ضرر قرار می دهید و ضرر خود را هزینه ای در نظر می گیرید که در ازای بدست آوردن اطلاعات می پردازید.
مدیریت ریسک یک ابزار قدرتمند برای حفظ ناامیدی قابل کنترل است.
شما هرگز نمی خواهید در یک روز آنقدر ضرر کنید که در عرض یک هفته نتوانید به معاملات تان بازگردید.
همچنین ،هیچ گاه نمی خواهید ضرر هفتگی شما به اندازه ای باشد که حتی پس از یک ماه انجام معاملات موفق، نتوانید آن را جبران کنید.
وقتی بتوانید تجربه ضرر را به عنوان یک چالش در نظر بگیرید، از شما انرژی نمی گیرند و به این ترتیب در ورطه ناامیدی غوطه ور نمی شوید.
معامله با مقدار بسیار اندک، همراه با انتظارات غیر واقعی از میزان سود کسب شده باعث ناامیدی و سرخوردگی ما می شود.
بسیاری از معامله گران تازه وارد هر روز خود را در استرس بدست آوردن سود و ضرر سپری می کنند که در این شرایط نمی توانند معاملات با ثباتی را تجربه کنند.
اگر بتوانیم ساختار ذهنی خود را ثابت نگه داریم می توانیم معاملات بهتری را انجام دهیم.
این بدان معناست که ما باید ضررها را بپذیریم، از آنها درس بگیریم و شکست های کوچک را فرصتی برای یادگیری بدانیم.
تمرین روش های رفتاری و شناختی می تواند در ایجاد عادات مثبت به ما کمک کند، ناامیدی را تضعیف کرده و باعث می شود تا بتوانیم معاملات خود را کنترل کنیم.
این کار، نه تنها یک نتیجه مثبت پایدار را به همراه خواهد داشت، بلکه با فراهم آوردن رضایت احساسی مانع از ایجاد ترس و ناامیدی در شما می شود.