- چه معیارهایی شما را به عنوان یک معامله گر تعریف می کند؟
- چه نکات مخفی ای وجود دارد که یک فرد معمولی را تبدیل به یک معامله گر می کند؟
دکتر وان کی تارپ، در اولین سخنرانی خود به داستان مردی به نام جک اشاره کرده است که بیش از 10 سال پول خود را در بازار سرمایه از دست داده بود و با معامله گری آشنا شد که توانسته بود به مدت 30 سال، در بازار معاملات سود بدست آورد. در ادامه، معامله گر موفق تصمیم میگیرد تا روش درست معامله را به فرد شکست خورده آموزش دهد زیرا جک به او گفت که هدف او این است تا به یک معامله گر تبدیل شود.
معامله گر موفق به او پاسخ داد: البته که من به تو کمک می کنم اما اکثر افراد برای یادگیری استعداد لازم را ندارند. تنها کاری که از آنها می خواهم این است که همان مطالبی را که به آنها آموزش می دهم را در معاملات پیاده کنند. بسیاری از آنها با این خواسته من مشکلی ندارند اما اکثر آنها حتی اولین تمرین خود را تا انتها به پایان نمی رسانند.
در ادامه جک درباره شکست ها و ناکامی های خود و به غیر کاربردی بودن سیستم های ظاهراً موفق معاملاتی اشاره کرد و از معامله گر پیر و با تجربه درباره راز موفقیت او سوال پرسید. جک گفت« من یک معامله گر هستم و این را می دانم، اما راز موفقیت چیست؟» معامله گر با تجربه جواب داد: « من یک معامله گر هستم اما تو یک بازیکن هستی. زمانی که می خواهی کاملاً مانند یک معامله گر باشی، این موضوع را درک خواهی کرد. آیا واقعاً تمام تلاش و تعهد خود را برای تبدیل شدن به یک معامله گر انجام داده ای؟»
تعهد در معاملات
تعهد به معنای تمرکز فرد روی یک هدف و به کاربردن تمام تلاش خود برای رسیدن به آن است. برای درک تفاوت بین داشتن تعهد و نداشتن آن مثال زیر را دنبال کنید:
- معامله گری است که توانسته در بازار معاملات سود خوبی بدست آورد اما از استراتژی خاصی پیروی نکرده است.
- معامله گری که با استفاده از سیستم معاملاتی خود وارد بازار شده است اما همیشه از حرکت بازار بر علیه خود دچار اضطراب است.
- معامله گری که سیگنال های مورد نیاز را بوسیله معامله گر موفق دیگری دریافت می کند اما، نمی تواند به آنها اعتماد کند و تنها بهترین آنها را انتخاب می کند
حال، موقعیت های بالا را با مثال های پایین مقایسه کنید:
- معامله گری توانسته است با دنبال کردن استراتژی خود، به سود برسد
- معامله گری که وارد معامله ای شده باشد که از نتایج آن بی خبر است اما مطمئن است که با دنبال کردن سیستم ، قوانین و استراتژی خود به سود مناسبی دست یابد
- معامله گری که با توجه به هر سیگنال دریافتی، وارد معاملات می شود و به سیستم مورد استفاده خود در معاملات اعتماد دارد و تمام معاملات خود را برای انجام آنالیز، ثبت می کند.
تفاوت بین 3 مورد اول و 3 مورد دوم براحتی قابل تشخیص است. در موارد 1 تا 3، معامله گران نامطمئن هستند به گونه ای که دچار جدالی درونی بین کاری که باید انجام دهند و کاری که حس می کنند باید انجام دهند، شده اند. اما در 3 مورد آخر، معامله گران با روش های خود وارد شده و با تئوری های موجود و عملکرد خود درگیری خاصی ندارند.
به عقیده دکتر وان کی، چنین نزاع های فکری ناشی از درگیری های درونی افراد با بخش های مختلفی است که فرد آن ها را با پیروی از برخی اصول اولیه برای تحقق اهداف خاص خود ، دنبال می کند. البته که تمام این پاسخ ها متناسب با جهت حرکت فرد نیستند اما می توانند او را در جهت های مختلفی وادار به واکنش کنند. برای مثال، بخشی که تصمیمات معاملاتی فرد را حمایت می کند ممکن است در تضاد با بخش درونی فرد که از ریسک او جلوگیری می کند، قرار بگیرد.
موانع موجود برای موفق شدن
معامله گران تصور می کنند که معاملات موفق شامل ورود و خروج به موقع از معاملات می شود اما زمانی که به این نتیجه می رسند که نمی توانند معاملات برنده را همیشه تجربه کنند، به دو مشکل اصلی برخورد می کنند:
- نرسیدن به سود مد نظرخود
- جلوگیری از ضرر. در واقع هردو مورد تقریباً یکسان هستند.
زمانی که یک فرد سعی می کند تا از ضرر خود جلوگیری کند، امیدوار است تا قیمت ها به صورت معکوس حرکت کنند و وضعیت مطابق با خواست او تغییر کند و زمانی که به سود کمی برسد، به دلیل ترس از بدتر شدن شرایط و تجربه ضرر، معامله خود را می بندد و در انتها با در پیش گرفتن این روش، از میزان سود خود کم می کند و خود را در معرض ضرر بیشتر قرار می دهد.
واقعیت در بازارهای معاملاتی
مشکل اصلی معامله گران، در ذهن آنهاست. افراد معمولاً روی خود کار نمی کنند و سعی می کنند برای مشکلات خود بازار را مقصر بدانند. برای مثال، معمولاً معامله گران، معاملات خود را برای آنالیزهای بعدی در جایی ثبت نمی کنند، به همین دلیل، نمی توانند علت مشکل ایجاد شده را تشخیص دهند. در معاملاتی که با شکست مواجه می شوند عملکرد فرد یا سیستم کاربردی، دچار اشکال است، به همین دلیل بدون آنالیز نمی توان علت را ردیابی کرد. در بسیاری از موارد هم، معامله گران برای خود هدف یا استاپ لاس تعیین نمی کنند و براساس احساسات درونی خود تصمیم به خروج از معاملات می گیرند و در انتها تسلیم تعصبات خود می شوند.
از همه بدتر، سیستم ها معمولاً برای تعیین ورودی و خروجی به صورت رندوم عمل می کنند. بنابراین، در این شرایط، تا زمانی که معامله گر معاملات خود را ثبت نکند، نمی تواند به آنالیز آنها بپردازد، ورودی خود را مشخص کند و تنظیمات استاپ لاس و میزان سود خود را تعیین کند. در انتها، معامله گر بعد از ضرر، تصمیم به متوقف کردن استفاده از سیستم خود می گیرد زیرا اطلاعات درستی از استراتژی کاربردی خود ندارد.
سود و زیان در معاملات
بسیاری از افرادی که جذب سود بازار معاملات می شوند، نمی توانند ضرر را تحمل کنند. اما واقعیت این است که هیچ سیستمی عملکردی بدون نقص نخواهد داشت و همیشه المان های ریسک و شانس در نتیجه معاملات دخیل هستند. بوجود آمدن ضرر در برخی از معاملات اجتناب ناپذیر است و معامله گران باید این مسئله را بپذیرند. اگر هدف فرد، تنها سود باشد، اشتباهات هیچ جایگاهی نخواهند داشت.
برای موفق شدن لازم نیست تا همیشه نتایج خوب و عالی بدست آورید. ممکن است یک دانشمند 5 سال از عمر خود را به انجام آزمایش های ناموفق بپردازد اما در نهایت آخرین تلاش و آزمایش او نتیجه تمام تلاش های او را جبران کند. ممکن است یک معامله گر تنها از هر 5 معامله، یک معامله موفق داشته باشد و در کل فرد موفقی در انجام معاملات شود. در تجارت، برنده شدن و نسبت سود و زیان، ترکیبی برای رسیدن به موفقیت خواهند بود.
بهبود بخشیدن تعهد
دکتر وان کی معتقد است که بالا بردن سطح تعهد در 3 مرحله انجام می شود:
موانع خود را مشخص کنید و لیستی از آنها را تهیه کنید. اگر درباره آنها مطمئن نیستید، بهتر است معاملات خود را در جایی ثبت و هر هفته دوره کنید و موانعی که مانع از پیشرفت شما می شوند را شناسایی کنید.
هر مانعی را تجزیه و تحلیل کنید و ببینید که در ذهن شما چه می گذرد ، عنصر مشترک چیست؟ ضرر نمی کنید؟ آیا بهترین معاملات را انتخاب کرده اید؟ آیا زود به سود رسیده اید؟ یادداشت کردن معاملات را ادامه نمی دهید؟ درون خود را کندوکاو کنید و سعی کنید بفهمید که در مغز شما چه خبر است. آیا درباره استراتژی خود دچار شک و ترس هستید؟
این مرحله مربوط به عامل درونی شماست که باعث تخریب معاملاتتان می شود. باید با موانع خود آشنا شوید. به عقیده دکتر وان کی، یکی از روش های مقابله با موانع، استفاده از افراط و تفریط است. برای مثال، اگر مشکل شما در از دست دادن و ضرر دیدن است، به یک ضرر بزرگ فکر کنید و اگر این تمرین ذهنی را انجام دهید، در این صورت می توانید راحت تر با ضررهای احتمالی کنار بیایید.